به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، نشست علمی بررسی جلوههای تربیت سیاسی در مکتب شهید سلیمانی با دبیری حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین محمد ملک زاده عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و آقای عبدالوهاب فراتی عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به همت گروه سیاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دانشگاه آزاد اسلامی بافت در محل خبرگزاری حوزه برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین مهاجرنیا در ابتدای این نشست علمی، گفت: شهید سلیمانی یک الگوی فکری و مبارزاتی، بلکه یک مکتب بودند. نیاز است که در این خصوص بحث و الگو سازی صورت گیرد. روایتی در خصوص فقها و علما وجود دارد که اگر عالم یا فقیهی از دنیا برود، فقدانی پیش میآید که نمیتوان آن را پر کرد.
در وصف مجاهدان، چنین روایتی نداریم، ولی از مجموع آیات و روایات میتوان این تعبیر را داشت که اگر یک مجاهد و الگوی مبارزاتی از دنیا برود چنین اتفاقی رخ میدهد.
امام علی (ع) در خطبه ۱۸۲ که غمناکترین خطبه امام است این مساله را بیان میکنند.ایشان پس از جنگ صفین در بین راه سخنرانی دارند که در آنجا أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ…را بیان میکنند. غربتی که در فقدان یارانشان بیان میکنند همان تعبیر مرتبط با علما را جلوه میدهد.
شهید سلیمانی اسوه و الگویی در مقاومت بود و این الگو، اقتدار استکبار و آمریکا در منطقه را شکست که نکته بسیار مهمی است.
در تاریخ آمریکا سابقه نداشت که کسی بتوانند آمریکا را موشک باران کند و آمریکا کاری نکند. طراح ترور که مایک دی آندریا (آیت الله مایک) بود در همان هفته به درک واصل شد. ۴۰ فرمانده سیا در افغانستان ساقط شدند. این واکنش بسیار جدی در انتقام اولیه بود که البته به نام طالبان مطرح شد که آنها این هواپیما را ساقط کردند.
رهبری معظم انقلاب، گفتند که انتقام اصلی از آمریکا در آینده گرفته خواهد شد. انتظار ما این است که به آیه ۳۸ سوره نمل عمل کنند. آوردن عبدالمالک ریگی که مهره استکبار بود. آوردن افرادی مثل روح الله زم به ایران این انتظار را ایجاد میکند که همانگونه که حضرت سلیمان به نیروهایش عنوان کرد که چه کسی آمادگی دارد که عرش بلقیس را در یک چشم بهم زدن به اینجا برود. انتظار دارد که قاتلین شهید سلیمانی مثل ترامپ نیز چنین سرنوشتی پیدا کنند.
الگو، باید دارای ماهیت عام باشد. هدف عام نیز داشته باشد و قابلیت تکرار داشته باشد که همه این عناصر در الگوگیری از شهید سلیمانی قابل مشاهده است. الگوی شهید سلیمانی قابلیت تربیت سیاسی سازی را در خود دارد.
مقام معظم رهبری در دو روز پیش در دیدار با کنگره شهید سلیمانی به بحث تربیت سیاسی این مکتب سخن گفتند. ایشان به دوگانه سازی دروغینی که به نام ملت- امت در کشور ما مطرح شده و به آن دامن زده میشود. جمهوری اسلامی الگویی از رابطه امت – امامت است که در نظام اسلامی تشکیل شده است. دولت – ملتی که در نظام اسلامی شکل گرفته است مصداق ولایت فقیه و حکومت اسلامی با یک بازسازی نوین است و این مساله همان جلوهای از رابطه امت و امامت است.
این رابطه مصداق یک رابطه کلی است که در اسلام مطرح شده است. در دوره حکومت امام علی (ع) و نظام علوی شاهد الگوی نظام امام و امامت بود. امروز در کشور با یک مشکل مواجه هستیم که رهبری معظم برای همین مساله سعی دارند که این الگو سازی را جاری و ساری کنند. در این بین دو گروه مخالف و معارض وجود دارند. یک عده افراد که نگاه سکولار اندیش دارند و تصور میکنند که امت و امامت در دنیا مدرن قابلیت تحقق ندارد و باید بر اساس دنیا گرایی دولت ملت مدرن سکولار را بپذیریم.
در مقابل نیز عدهای متحجر وجود دارند. الگوی نظام اسلامی نظام ساده شده همان امت امامت است. دولت – ملت اسلامی و جمهوری اسلامی در ایران پیاده شده است ولی هم متحجران این دوگانه سازی را دامن میزنند و هم سکولارها. در این میان رهبری معظم فرمودند که حاج قاسم ثابت کرد که میتوان ملیترین و امتی ترین بود.
آمریکاییها رسماً اعلام کردند که جدی ترین نیروی مقاومت، شخص شهید سلیمانی بود. ایشان خاورمیانه مورد نظر آمریکا را ناکارآمد کرد و در همین راستا خالصانه و عمیقاً به ولایت فقیه اعتقاد داشتند.
نام شهید سلیمانی با قدس، عجین شده است
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین ایزدهی نیز در سخنانی بیان داشت: ابن ابی الحدید ماجراهای مستند مرتبط به خطبه ۳۵ نهج البلاغه بیان میدارد. این خطبه پس از ماجرای حکمیت و توقف جنگ بیان شده است. در لیلة الهریر که در سختترین شب جنگ که ۷۰ هزار نفر تلفات داشت و جزو سختترین ایام است. در یکی از فقرات تاریخی نقل میشود که شخصی با یک چهره پوشید که پر از اسلحه بود به سمت دشمن رفت و برگشت و پیش از رفتن به سپاه خود رو کرد و خداوند را سپاس گفت که امام علی (ع) ولی جامعه است خدا را سپاس گفت و اینکه ما در مقابل چه دشمنی قرار داریم و اینکه من نیز به سمت دشمن حرکت میکنم و شما نیز در سایه سلاح من بیایید و نگران نباشید. این شخص مالک اشتر بود و در ادامه نیز در آن مقطع سپاه امام به پیروزی رسید ولی با حیله دشمن ماجرای حکمیت شکل گرفت.
جایگاه مالک اشتر نسبت به حضرت امیرالمومنین مشخص است. پس از شهادت مالک اشتر، حضرت امیر در غم مالک تعابیر جالبی مطرح کردند. نکته مهم این است که حاکمیت دینی یک سری جذبها و دفعها دارد. مالک اشتر، از ورودیهای جامعه اسلامی در زمان امام علی (ع) بود. مالک اشتر در ابتدا در مرکزیت حاکمیت وجود نداشت. ایشان برای اعتراض به ظلمهای خلیفه سوم آمد و در سپاه امام نیز جای گرفت.
اگر بخواهیم جایگاه مالک اشتر را در زمان حاضر مقایسه کنیم، باید بگوییم که مالک اشترهای زیادی از سوی جامعه اسلامی تربیت شدند که در ذیل حاکمیت ولایت، افرادی حوزه جنگ و پس از جنگ آمدند و خدمات شایسته ای کردند. نکته زیبا و عجیب و غیر قابل باور آن است که یک شخصیت نظامی و سپهبد، همیشه دارای یک هراس و رعب است و معمولاً به سمت این افراد محبتی روانه نمیشود. ولی چگونه است که بزرگترین تشییع تاریخ برای این شخصیت نظامی رقم بخورد. این مساله ربطی به دولت و حکومت نداشت. چگونه میشود که یک شخصیت نظامی با این جایگاه به یک مکتب و الگو مبدل میشود و امروز پس از دو سال همچنان داغ ایشان تازه است.
جلوههای بسیاری از انسانهای بزرگ پس از رحلت آنها مشخص میشود. شهید سلیمانی در دست نوشته خود بیان میکنند که مشتاقانه دنبال قاتلم میگردم که مرا به قله سعادت ببرد که مرا از این زندان رها کند. ایشان عمیقاً آماده شهادت بودند. حضرت امیر در موقع شهادت، بیان کردند که به خدای کعبه رستگار شدم. این مسائل از چنین مکتبی بر میآید.
در نظام تربیتی اسلام، زمانی که از یک امیر و حاکم صحبت میشود، مردم نیز باید این فرد را پیشگام و راهبر بدانند نه یک حکامی که در قصر خود بنشیند. در نظام مدیریت اسلامی پیشگامی بسیار مهم است. مالک اشتر در لیلة الهریر در سختترین معرکه جنگ میرفت و میگفت که در پناه سلاح من بیایید. اگر امیر سپاه پیشگام نباشند شاید مردم نیز حرکت نکنند. ویژگی امام و رهبری معظم، پیشگامی بوده است.
وی، دشمن اصلی را میشناخت و میگفت که دشمن اصلی ما سلاح داعش نیست بلکه مکتب داعش است. نام سردار سلیمانی با قدس، عجین شده است. سردار، در کرمان محوریت قرارگاه قدس را داشت و از ابتدا در همان حوزه فعالیت کرد چون دشمن اصلی را میشناخت.
ویژگی مالک آن است که اگر دشمن به او شماتت میکند از جایگاهش برای ضربه زدن به هتاک استفاده نمیکند، بلکه به مسجد میرود و برای این فرد دعا میکند. شهید سلیمانی همیشه حامی فرزندان شهدا و خانواده آنها بود. ایشان همیشه دلتنگ شهدا بود.
وی، از مرگ نمیترسید چون به همه عوالم آگاه هست. چهره اخم آلود وی نسبت به دشمن و چشمان اشکبارش نسبت به فرزندان شهدا یک الگو و مکتب است.
شاید ولایی تر از سردار سلیمانی را در جامعه پیدا نکنیم که ستون انقلاب را با ولایت معنی میکرد. ایشان نماد تبدیل تهدید به فرصت بود. وی، سردار است ولی با مردم زندگی میکرد و پیشگام مردم حرکت میکرد. ارتباط الهی سردار باعث شد که چنین عزتی پیدا کنند. به همین دلیل دلها به سمت ایشان متمایل شد.
فرمانده روسی تحت تأثیر تواضع سردار
حجت الاسلام والمسلمین ملک زاده از دیگر سخنرانان این نشست علمی بود که در سخنانی بیان کرد: شهید سلیمانی ثابت کرد که در بستر تربیت جهادی شکل گرفته است که نشان داد میتواند الگوی تربیت سیاسی برای دیگران باشد و الگوی باشد که پاسخگوی نیاز جامعه امروز باشد و در راستای تمدن سازی اسلامی مطرح شود.
ولایت مداری وی، نخستین جلوه تربیت ولایی و جهادی شهید سلیمانی بود. ایشان خودش را سرباز صفر ولایت توصیف میکرد و به معنای واقعی نیز چنین عمل میکرد.
سردار سلیمانی در جایی بیان میکند که قوام و بقای نظام اسلامی به رهبریت آن است و من نیز عضو هیچ جناحی نیستم، ولی این را بدانید که علمای شیعه جهان را به تمام و نزدیک میشناسم، چه شیعه و سنی، را میشناسم و به خدا شهادت میدهم که مقام معظم رهبری امروز مرد بزرگ تاریخ است. دختر شهید بیان میکنند که پدرم اطاعت از ولایت را شرط پیمان میدانست.
نکته دوم تربیت سیاسی، بحث تواضع ایشان در عین بزرگی و اقتدار است که یکی از بزرگترین درسهایی است که در این مکتب یافت میشود. جمله معرفی وجود دارد که سپهبد به زیردستان ایشان از عبارت «کوچک تان قاسم» یاد میکرد.
یکی از فرماندهان جبهه مقاومت بیان میکند که در جنگ سوریه فرمانده عالی رتبه روسی چنان تحت تأثیر تواضع سردار قرار گرفته بود که همیشه بیان میکرد که این سردار بزرگ با نیروهای خود نیز مثل هم قطار رفتار میکند ولی ما در ارتش خود با یک درجه کمتر از خود به سختی برخورد میکنیم و رفتار تحکمی داریم و من هم سعی میکنم ایشان را الگوی خود قرار دهیم.
این سردار دلها، ذرهای ترس از دشمنان نداشت و در اوج قدرت با زیردستانش مهربان بود.
نکته سوم، تلاش شبانه روزی سردار برای حفظ امنیت بود. این که شهادت سردار در نیمه شب رخ میدهد دارای یک پیام بزرگ است که هوشیاری در مقابل دشمن و اطاعت از ولی امر یک الزام است. سردار، شبانه روز هوشیار و بیدار بود و برای حفظ امنیت و مواجهه با دشمن تفاوتی قائل نمیشد.
نکته چهارم، مساله جمع میان امت و ملت است که در واقع یکی از شبهاتی که پیش از پیروزی انقلاب مطرح بود القای مسائلی چون منافع ملی و مصالح امت اسلامی بود. رهبر انقلاب در ۱۱ دی ماه ۱۴۰۰ در دیدار با خانواده سردار سلیمانی گفتند: حاج قاسم ثابت کرد که چگونه ملیترین و انقلابیترین نیرو بودند. زیرا در این رابطه تضادی وجود ندارد.
نکته پنجم، بحث خدمت به ملت در همه صحنهها است که میتوانیم به عنوان یک درس به حساب بیاوریم. مأموریت سپاه قدس، برون مرزی است و کاری به مسائل داخلی ندارد ولی وقتی حادثهای در داخل پیش میآید و نیاز مردم حس میشود حاج قاسم به میدان میآید. در سیل و زلزلههایی که رخ میداد، ایشان به شدت وارد میدان شد و در ماجرای سیل خوزستان با قدرت پای کار آمد و دستور داد که ۴۰۰ موکب در این عرصه به میدان بیایند. ایشان وارد میدان کمک رسانی شدند و در بین امدادگران حضور جدی داشتند.
نکته ششم، مساله وفای به عهد است. وقتی اشرار منطقه با ۷۵ از شرور مسلح جاده زاهدان و زابل را بستند و ۹۶ نفر از اتباع را گروگان گرفتند میخواستند ضعف نظام اسلامی را ثابت کنند. سردار وقتی دید که از خود کشور همسایه کاری بر نمیآید تصمیم گرفت که وارد عمق خاک کشور همسایه شود و اشرار را تعقیب کرد و در یک منطقه آنها را با گروگانها گرفتار نمود. وقتی اشرار دیدند که راه فراری ندارند درخواست کردند که اگر به ما اجازه بدهید سالم از این منطقه خارج شویم و گروگانها را سالم تحویل میدهیم که وی نیز چنین قولی را پذیرفت. همرزم شهید سلیمانی بیان کرد که من در آن زمان گفتم که الان میتوانیم اشرار را نابود کنیم ولی حاج قاسم گفت که من به آنها وعده دادم که باید به آن وعده عمل کنم.
نکته هفتم، بحث دوری از تجملات و عشق به شهادت است که میتواند به عنوان یک مساله مهم در سیره سیاسی و سبک تربیتی شهید سلیمانی مطرح شود. سیر و سلوک سردار نشان میدهد که به معنای واقعی کلمه هیچ دلبستگی به دنیا ندارد. حضور گسترده وی در میدان شهادت نشان میدهد که هیچ تعلقی به دنیا ندارد و همیشه برای رسیدن به خدا لحظه شماری میکند.
همین مسائل باعث میشود که رهبری معظم به درستی و با حکمت بیان کنند که شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای دشمن ما رعب آورتر است و اثرگذاری شهید سلیمانی بالاتر از سردار سلیمانی بود.
سپاه قدس یک شورای انقلابی است / لزوم کشف نرم افزاری که سلیمانی را تربیت کرد
دکتر فراتی عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی چهارمین سخنران این نشست بود که بیان داشت: سپاه قدس در سال ۱۳۶۹ به دستور مقام معظم رهبری تأسیس شد. اولین فرمانده سپاه قدس، سردار احمد وحیدی بود. از سال ۱۳۷۶ سردار سلیمانی جایگزین وی شد که در این مدت هم سپاه قدس دوره پرتلاطمی را پشت سر گذاشت و هم تأثیرگذاری این سپاه در وجه تمدنی رنگ بیشتری یافت.
سپاه قدس به دو مساله اشغالگری و تروریسم واکنش نشان میداد. آزادسازی لبنان و نوار غزه از دست اسرائیلیها با کمک همین سپاه صورت گرفت. شکست صهیونیسم در جنگهای متعدد سالهای اخیر اسرائیل با فلسطین و لبنان و شکست پروژه تروریسم غربی و برچیده شدن خلیفه گری نشأت گرفته از غرب از برجستهترین پیروزیهای سپاه قدس در سی سال گذشته است.
در این زمینه ما با نیروی موفقی مواجه هستیم که توانسته است بخشی از رسالتهای مهم انقلاب اسلامی را به منصه ظهور برساند.
ساختار ظاهری سپاه قدس در چارچوب سازمانهای موجود که در دانش مدیریت قرار میگیرد نمی گنجد و یک ساختار خاص خود را دارد. نیروهای انقلابی نیازمند مطالعه چنین سازمانی هستند.
شیوه جذب و تربیت نیرو در این سازمان نیز بسیار جالب است. سپاه قدس کم هزینه ترین نیروی نظامی و موفق ترین نیروی نظامی در دنیا است. مهمترین عنصر در این سازمان، کیفیت محور و چابکی است.
در ماجرای بحران عراق و سوریه ۴۰ کشور مدعی مبارزه با تروریست شدند ولی غیر از سپاه قدس کسی نتوانست خلافت داعش را در مناطق سنی نشین عراق و سوریه از بین ببرد. این مساله نشان میدهد که این سازمان به گونهای فعالیت میکند که موفقیت اش بسیار بالاتر از سازمانهای رسمی است. طبعاً آنچه که در سپاه قدس دارای اهمیت است و مهمترین عنصر برای جذب است، مساله جهاد است.
این جهاد، از جهاد با نفس شروع میشود و به جهاد با کفر ختم میشود. در این سازمان جهاد با نفس اولویت است و اگر کسی نتواند جهاد با نفس داشته باشد قطعاً نمیتواند در جریان اصلی فعالیتهای این گروه تداومی داشته باشد.
ویژگیهای گستردهای برای شناخت شهید سلیمانی وجود دارد ولی مهمتر از همه آنها، تهیه یک نرم افزاری از این مکتب است که بتواند نیروهای مشابهی چون شهید سلیمانی را تربیت کند.
برخی ساختارها ریاستی و برخی ساختارها نیز شورایی هستند. چیزی که در مطالعات غربیها در خصوص سپاه قدس مورد توجه واقع شده آن است که این سازمان نه شورایی است و نه ریاستی بلکه یک شورای انقلابی است.
درست است که در این ساختار تعالیم و ارزشهای مذهبی جهت داری کلانی دارد و پس از آن فرماندهی آن توسط رهبر انقلاب مشخص میشود و فرمانده این سپاه بر اساس امکانات معنوی و مادی بر اساس تحلیل شرایط مرزی و فرامرزی به عملهای استراتژیک اقدام میکند. این مساله در سازمانهای ریاستی و شورایی وجود ندارد.
به همین دلیل تصور میکنم که برای فهم جلوههای تربیتی این مکتب باید به این مساله توجه کنیم که این سازمان بر چه اساس و پارامترهایی موفقیت کسب میکند و با کمترین هزینه بزرگترین فتحها را به دست میآورد. نکته بعدی آن است که سپاه قدس از دورهای که شهید سلیمانی فرماندهی آن را به دست میگیرد دو ویژگی دارد. نخست اینکه بحرانهایی که در این زمان ایجاد شد بسیار عمیقتر و پیچیدهتر شد.
سردار، نیروهای محلی را تربیت میکند تا آنها با نیروهای متخاصم مبارزه کنند و خود حضور فیزیکی ندارد. از دوره بحران سوریه یک اتفاق خاص رخ داد و اینکه سردار از فاز تربیت و توانمندی نیروهای محلی به سمت نیروی فراملیتی رفت.
۸۳ ملیت به عنوان یک نیروی سلفی فراملیتی وارد سوریه شدند و خلافت نیز تأسیس کردند. مذهب واحد، عرب زبانی، منابع مالی فراوان و.... از مشترکات آنها بود. سردار سلیمانی نیروهای محلی را به بعد فراملیتی ارتقا داد و یک نیروی چند ملیتی تشکیل داد و این ائتلاف در سوریه دو هدف را دنبال میکرد. نخست اینکه نیروی مقاومت را بین نیروهای کشورها سرشکن کند و هم آنکه توانمندی آنها رادر مقابل نیروهای سلفی تقویت نماید.
وی ظرفیت نیروهای مقاومت را نسبت به گذشته در چند بعد افزایش داد و توانست نبرد سوریه را به نفع نیروهای مقاومت رقم بزند. در ائتلاف نیروهای فراملیتی سلفی، با استمرار بحران، شاهد شکست شدن این ائتلاف و خورد شدن نیروی سلفی به سمت تکثیر نیروهای جدید شد، ولی در سازمانی که شهید سلیمانی ساخت این حرکت روز به روز به سمت اتحاد شکل گرفت. دلیل این مساله هم آن بود که عنصر ماهیتی سلفیت، تکفیر بود که ماهیت نفی دیگران را دنبال میکرد. دقیقاً مثل حزب توده که اگر دو عضو تودهای در کنار هم قرار میگرفتند یک گروه تشکیل میدادند ولی وقتی نفر سوم به آنها اضافه میشد به سه گروه تک نفری مبدل میشدند.
قطعاً این نیروی متحد و منسجم سبب ساز پیروزی بر نیروهای متفرق جریان سلفی شد. از این روی برای فهم جلوههای تربیت سیاسی شهید سلیمانی باید به سمت کشف نرم افزاری بگردیم که هم سلیمانی را تربیت کرد و هم خاصیت تربیت نیروهای دیگر را دارد.
نظر شما